شعرهای این کتاب با زبان محاوره سروده شده و حاصل لحظات و تأملات شاعر است، با یک پسزمینۀ عرفانی و شهودی. او در این شعرها میکوشد با زبان ساده و در عین حال با استفاده از تصویرگریهای شفاف و لطیف، از این لحظات سخن بگوید. این شعرها به خصوص از این نظر قابل توجه است که فضای عمومی شعرهای محاورۀ امروز را مضامین عاشقانه پر کرده است و دیگر شاعران کمتر با این زبان به سراغ لحظات معنوی میروند. به نظر میرسد که از شعر با زبان محاوره کسی انتظار پرداختن به این مفاهیم را ندارد. با این وصف، این مجموعه یک کار متفاوت و متمایز به نظر میآید و از این نظر ارزش خاصی دارد.
کتاب در دو بخش تدوین شده است. در بخش اول منظومهای در چهار بخش را میخوانیم و در بخش دوم، چند ترانه گنجانده شده است. چند بیت از بخش چهارم این منظومه را با هم مرور میکنیم:
خدای من، خدای پردهپوشه
خارو ولش کن، خدا گلفروشه
خدای من، خدای قصّهها نیس
یه نَفَسم از دل من جدا نیس
خدایی که میسازن و میسوزن
بذار که بشکنه، بُته… خدا نیس
تو آسمون پی خدا نگردین
جایی به جز دل شکستهها نیس
ای دل غافل! تو تموم عمرت
یه سجدۀ زلال و بیریا نیس
اگه چشاتو وا کنی، میبینی
آینۀ کدر خدانما نیس
بذا بگم ـ اگرچه تلخه ـ درویش!
تو سفرۀ دل، نون ربّنا نیس
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.