این کتاب ۴۸ غزل از این غزلسرای خوب شیرازی را در خود دارد. شعر عبدالحسین انصاری نمایندۀ جریانی است که به آن «نو وقوعی» میشود گفت، یعنی غزل عاشقانهای که در آن مناسبات دو طرف از بستر سنت غزل فارسی بیرون میآید و با مسائل و وقایع جامعه و چشمدیدهای روز میآمیزد. شاعر از چیزهایی میگوید که در عالم واقع بین آدمها اتفاق میافتد و این رویکرد البته گاهی با مضمونسازیها و تعبیرها و تصویرهای غیرمنتظرهای همراه میشود که جذاب و لذتبخش است:
زیباییات من را به یاد آن زمان انداخت
روزی که چشمت چاییام را از دهان انداخت
تخم سکوت افتاده در بازار مسگرها
چشمان تو یک شهر را از آب و نان انداخت
در واقع یکی از دلایل اصلی جذابیت و پرطرفدار بودن این نوع شعر در بین مخاطبان امروز همین است که آنان گویا در غزل، در پی عناصر و اشیاء و پدیدههای اطراف خویش نیز هستند و بیشتر دوست دارند شاعر از چیزهایی بگوید که آنها در زندگی میبینند، نه در لابهلای دفترهای شعر قدما. این چیزی است که در کتاب «همبستر با رودخانهها» به وفور میتوان یافت.
یکی دیگر از خصوصیات شعر انصاری در این دفتر، انتخاب ردیفهای تازه و گاه طولانی و غیرمنتظره است.
نگارم میخرامد، داد آهو میرود بالا
طلا میپوشد و نرخ النگو میرود بالا
برای درک او دیوارها باید فرو میریخت
ولی در شهر ما هی برج و بارو میرود بالا
این هم گفتنی است که در کنار عاشقانههای این دفتر که بخش عمدهای از آن را تشکیل میدهند، شعرهایی حاوی دغدغههای روحی و اجتماعی هم یافت میشود و در آنها نیز عبدالحسین انصاری نوجویی و تازهگویی خود را حفظ کرده است:
کمان از دست آرش، تیشه از فرهاد می گیرند
همینهایی که از رفتار گل ایراد میگیرند
به جرم خوشخرامی، کبک کوهی در قفس افتاد
تو را هم عاقبت، ای ماهی آزاد، میگیرند
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.