معلم میگفت: بابا
و من مینوشتم: مادر
همین دو سطر شعر، میتواند تعلّق روحی شاعر این مجموعه به مادر را نشان دهد، چیزی که سبب سرایش این دفتر شعر شده است.
هادی منوری از شاعران نامآور خراسان است، شاعری با قریب به سه دهه تجربۀ شاعری و فعالیتهای اجرایی در زمینۀ شعر. او بیشتر در قالبهای کهن کار میکند، ولی این دفتر که مجموعهای از شعرهای سپید است، از توانایی او در این حوزه هم حکایت میکند.
حال و هوای کلی شعرهای این دفتر گواهی میدهد که شاعر آنها را برای مادر از دست رفتهاش سروده است و این قضیه، به کتاب یک هویت ویژه بخشیده است، چون ما کمتر چنین چیزی در شعر امروز و دیروز دیدهایم. کتاب حالت یک شعر بلند به هم پیوسته دارد و فقط قرار گرفتن هر شعر در صفحهای جدید، به آن استقلال بخشیده است. نوعی تنوع در عین وحدت در کار حاکم است.
وقتی شاعر در یک موضوع تمرکز میکند، به خصوص اگر با آن موضوع تعلق عاطفی، خانوادگی و اجتماعی هم داشته باشد و این تعلق هم در همۀ عمرش تداوم یافته باشد، پنجرههای بسیاری به جوانب گوناگون قضیه بر رویش گشوده میشود و او از مناظر متعدد به پدیدهای واحد مینگرد، البته به شرط این که توانایی این نگریستن را داشته باشد و شاعر این مجموعه این توانایی را نشان داده است. او ارتباط عاطفی مادر و فرزند و بلکه مادر و همه اعضای خانواده را از جنبههای گوناگون مینگرد و حاصل آن نیز شعرهایی متفاوت است، شعرهایی که همیشه سایۀ یک عاطفۀ عمیق را در آنها میشود حس کرد. «پاییز در راهرو» چنین مجموعه شعری است.
من روی دیوار نشسته بودم
و دستهای تو در آب میدرخشید
چشم که باز کردم
خود را در داروخانه دیدم
و دردی سمت چپ سینهام بود
که تو نبودی.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.