نه اینکه میرجعفری همین دیروز و پریروز به جمع طنز سرایان پیوسته باشد، نه. شعرهای «بازار سیاه گیسو» نشان میدهد که از وقتی یاد گرفته ناز را با غاز و جیز را با میز قافیه کند، شروع کرده سر به سر بزرگترها بگذارد. با آنها شوخی کند و برای شعرشان نقیضه بسازد. البته شوخی با بزرگان آدابی دارد. او هم سعی کرده با زبان خودشان با آنها شوخی کند. پس توقع نداشته باشید، با خواندن بازار سیاه گیسو به قهقهه بیفتید؛ درست مثل وقتی که شعرهای طنز روزنامهای میخوانید! کمی تامل کنید! حتما خندهتان میگیرد؛ اگرچه با تأخیر!+
گرچه دارم عذر ناپیدا، نمیدانم چرا
مدح میگویم رئیسم را، نمیدانم چرا
مرد قانون است اما در تمام عمر خویش
از قوانین بوده مستثنا، نمیدانم چرا
سرور و آقای ما از بس که آقازاده است
مادرش هم بوده حاج آقا، نمیدانم چرا
میرود هر سال کانادا، نمیدانم چرا
ظاهرا مرد است اما دکترایش خورده است
مهر دانشگاه الزهرا، نمیدانم چرا
اهل فرهنگ است اما دوستانش گفتهاند
خاطراتی دارد از ناجا، نمیدانم چرا
دوستان مهربانش نردبانش میشوند
بعد میافتند از آن بالا، نمیدانم چرا
بنده هی جان میکنم، ایشان ترقی میکنند
بنده هی جان میکنم،نمیدانم چرا
بس که میپرسند از بنده که «این بابا چرا»
بنده میگویم که «ای بابا… نمی دانم چرا»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.